جدایی درد بی درمان عشق است
جدایی حرف بی پایان عشق است
جدایی قصه های تلخ دارد
جدایی ناله های سخت دارد
جدایی شاه بی پایان عشق است
جدایی راز بی پایان عشق است
جدایی گریه و فریاد دارد
جدایی مرگ دارد درد دارد
خدایا دور کن درد جدایی
که بی زارم دگر از آشنایی
.
.
.
بدون اینکه “مار” ی در کار باشد
مزه ی “زهرمار” را میچشم وقتی نیستی…
.
.
.
تا نباشد این جدایی ها، نداند قدر یاران را،
کویر خشک می داند، بهای قطره باران را…
.
.
.
ندارم لحظه ای از تو رهائی / امان از عشق و این رهائی
تمام ترس من ناگفته پیداست / مبادا بین ما افتد جدائی . . .
.
.
.
گفـــــته بودمـ بی تـــو سخــــت میگــــــذرد بـی انـصـافــــــــ !
حـــــرفمـ را پس میگــیرمـ
بــی تــــــو انگـــــــار اصـلا نمـیگــــــذرد …
.
.
.
جدا ماندن از کسی که دوستش داری
فرقی با مردن ندارد
پس عمری که بی تو میگذرد
مرگیست به نام زندگی
.
.
.
چشمامو وقف تــو کردم ،
دل به خلوت تــــو بستم ،
هم ترانه پس کجایی ؟!
من که مردم از جدایـی ،
دل شکسته و غــریبم ،
جون میدم اگـــه نیایی